شروع به ورق‌زدنِ همین چندتا نوشته‌ام می‌کنم. عجیبه که حتی با این‌ها هم غریبه هستم و هیچ احساسِ تعلق یا صمیمیتی باهاشون ندارم. چرا با از دست دادن‌شون ناراحت نمیشم؟ مگه روزمره‌هام نیستن؟ مگه اینارو فقط من ننوشتم؟ مگه خودِ من نیستن؟ پس چرا این‌همه آدم، خودشون رو دوس دارن ولی من نه؟

دخترهای زندگیم رو از سر می‌گذرونم. چه فرصت‌هایی رو از دست دادم. به این فکر می‌کنم که اگه شعورِ الآنم رو داشتم و به اون موقعیت‌ها برمی‌گشتم، هیچ‌وقت نعمت‌های خدا رو انکار نمی‌کردم. هرچند الآن هم از دست من ایمن هستند، هر چه‌قدر که من باشعور میشم اونا با شعورتر و دست‌نیافتنی‌تر. مورد داشتم طرف سرتاپا، پا بود، اما شعورِ من بهش قد نمی‌داد.

عنوان از یادداشت‌های مهدی میناخانی

آدم‌ها به پیوندهای عاطفی نیاز دارند.

شادکامی با «رابطه‌ی خوب» ارتباط دارد.

اُبژه زمانی در روان متولد می‌شود که فرد بتواند دیگران را فارغ از نیازها و خواهش‌های خود ببیند و درک کند.

رو ,مگه ,نیستن؟ ,شعورِ ,مادر ,ببیند ,از دست ,خودش را ,رو از ,دست‌نیافتنی‌تر مورد ,مورد داشتم

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

اعتماد به نفس آزمایشگاه کنترل دیجیتال سجاده فرش پاریس فروشگاه تی وی فول لیدی بلاگ پژوهشسرای دانش آموزی استاد شهریار فروشگاه بزرگ ایران کلش لوازم جانبی خودرو دکتر مسعود داوودیان متخصص ارتودنسی و ناهنجاری های دندانی و فک دانلود پایان نامه مقاله - پروژه